سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غایب چگونه ای که جهان غرق نور توست خورشید کوچک آینه ای از حضور توست غایب منم که گم شده در من حضور تو غایب منم که نیست در این خانه نور تو من غایبم که سرد شده در من آفتاب من غایبم که جان و جهانم شده سراب

::خروش::



عاشقی که زمان و مکان و عقل و منطق نمیشناسد. هرگاه که اراده کنی و نظری و اشارتی بیافکنی، از درون می جوشد و همه ی وجود را نیز می جوشاند و می خروشاند...
نه!
می سوزاند...
نه!
خاکستر می کند...
نه!
بلکه بیشتر...
این دل با تو معامله کرده است...
این دل با تو عهد بسته است...
اصلا این دل همین حالا میخواهد برای تو بنویسید...
همین حالا هوای تو را دارد و مشتاق دیدار است...
همین حالا...
یابن طه! یابن یاسین! یابن حیدر! یابن نور...


سخن دوستان () v لحن انتظار



   نشانی  

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگ v
پست الکترونیک v
 RSS  v

  نویسندگان  

بی تاب
راهی


   عهد قدیم  

سال 85
بهار 86
تابستان 86
پاییز 86
زمستان 86
بهار 87
تابستان 87
پاییز 87
زمستان 87
بهار 88
تابستان 88
پاییز 88
بهار 89
تابستان 89
پاییز 89
زمستان 89

   و اما بعد...  

موضوع وبلاگ v


موضوع نوشته ها v

لحن انتظار[51] . یار غائب[5] .

اشتراک در خبرنامه v

 

آهنگ وبلاگ v

تعداد بازدید v

امروز: 9 بازدید w   
کل بازدید ها: 90634 w